علیعلی، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

خـــــــــــاله جون خاله

بازی وسطی به دو روش!

سلام بچه ها امروز نوبت یه بازی دیگه اس، حتما تا حالا این بازی رو با دوستاتون انجام دادید. آره درست حدس زدید بازی وسطیه خب از عنوان مطلب فهمیدید دیگه! اما فکر نکنم تا حالا باز ی وسطی رو به صورت دایره ای بازی کرده باشید! اگه می خواید این بازی رو درست و حسابی یاد بگیرید برید ادامه ی مطلب بازیکنان یا دانش آموزان به دو گروه مساوی تقسیم می شوند و به قید قرعه یا شیر و خط یکی از گروه ها در وسط محوطه بازی می ماند و گروه دیگر، در دو قسمت، به طرفین عرضی محوطه ی بازی روانه می شوند. شروع بازی با پرتاب توپ به وسیله یکی از بازیکنان گروه کناری آغاز می شود. گروه کناری سعی بر این دارد که با نشانه رفتن و زدن افراد گروه وسطی باعث سوختن و اخراج آ...
31 ارديبهشت 1390

پرنده

من و دايي عباس به خيابان رفته بوديم كه من ، يك مغازه پرنده فروشي ديدم . به دايي گفتم : «براي من دو تا پرنده كوچك مي خريد » دايي پرسيد : « مي خواهي با آن چه كني ؟» گفتم : « مي خواهم آن ها را در يك قفس كوچك و قشنگ نگه دارم .» دايي گفت :« در خانه حضرت علي (ع) مرغابي هايي بودند كه آن ها را كسي به امام حسين (ع) هديه داده بود . يك روز حضرت علي به دخترشان گفتند : اين ها زبان ندارندكه وقتي گرسنه يا تشنه مي شوند بتوانند چيزي بگويند يا از تو چيزي بخواهند . آن ها را رها كن تا از آن چه خدا روي زمين آفريده ، بخورند و آزاد باشند .» به پرنده هاي بيچاره نگاه كردم . به دايي گفتم :« دو ت...
26 ارديبهشت 1390

بازی 1

سلام بچه ها امروز می خوام یه بازی بهتون یاد بدم که می تونید زنگ تفریح توی مدرسه با دوستاتون بازی کنید و کلی انرژی بگیرید اسمش هست دستمال پشتی... پس منتظر چی هستید برید ادامه مطلب دیگه   « تعداد شرکت کنندگان این بازی از ۴ تا ۱۵ نفر یا حتی بیشتر هم می تونه باشه. بچه ها به شکل دایره روی زمین می‌نشینند. یکیشون گرگ می شه و دور دایره پشت سر بقیه می‌چرخه. باید خیلی بی سرو صدا و بدون این که کسی بفهمه، دستمالی رو که توی دستشه، پشت سر یکی از بچه ها بندازه. بچه ها باید حواسشون رو جمع  کنند و گرگ رو زیر نظر داشته باشند تا اگه دستمال رو پشت سرشون انداخت، بفهمن.  نفری که گرگ دستمال رو پشتش می اندازه، باید اون رو برد...
25 ارديبهشت 1390

یک داستان آموزنده

كودكي ده ساله كه دست چپش در يك حادثه رانندگي از بازو قطع شده بود ، براي تعليم فنون رزمي جودو به يك استاد سپرده شد. پدر كودك اصرار داشت استاد از فرزندش يك قهرمان جودو بسازد . استاد پذيرفت و به پدر كودك قول داد كه يك سال بعد مي تواند فرزندش را در مقام قهرماني كل باشگاه ها ببيند... در طول شش ماه استاد فقط روي بدن سازي كودك كار كرد و در عرض اين شش ماه حتي يك فن جودو را به او تعليم نداد. بعد از 6 ماه خبررسيد كه يك ماه بعد مسابقات محلي در شهر برگزار مي شود.استاد به كودك ده ساله فقط يك فن آموزش داد و تا زمان برگزاري مسابقات فقط روی آن تك فن كار كرد.سر انجام مسابقات انجام شد و كودك توانست در ميان اعجاب همگان با آن تك فن همه حريفان خود را شكست دهد!...
25 ارديبهشت 1390
1